English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5584 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
It is some distance to the school . U تا مدرسه فاصله زیاد است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
distance U بعد
distance U تعدادکیلومترهای طی شده درشکار با اسب
to keep one's distance U دوری جستن
to keep one's distance U اشنایی نکردن
to keep one's distance U کناره گیری کردن
distance U مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
distance U مسافت
distance U فاصله
distance U دوری
distance U بعد دورکردن
distance U دورنگاهداشتن پشت سرگذاشتن
distance U برد سلاح
mean distance U فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
in distance U نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
known distance U مسافت معلوم
distance U مسیر مسابقه
known distance U فاصله معلوم
following distance U فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
out of distance U دور بودن شمشیرباز از حریف
X distance U سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
distance between centers U طول دوران
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
coherence distance U فاصله همدوسی
countermining distance U فاصله مجاز بین دومین
linear distance U خط هوایی
countermining distance U فاصله ضد انفجار زنجیری مین
code distance U فاصله رمز
road distance U مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
polar distance U فاصله قطبی
photo distance U مسافت اندازه گیری شده ازعکس هوایی مسافت روی عکس
air distance U مسافت طی شده به وسیله هواپیما
anchorage distance U فاصله تکیه گاهی
angular distance U فاصله زاویهای
offset distance U فاصله برون محوری
offset distance U مسافتی که نقطه صفر زمین از مرکز منطقه هدف دورباشد
bond distance U طول پیوند
buffer distance U محوطه امنیت
center distance U فاصله مرکزی
center distance U فاصله ازمرکز
buffer distance U حاشیه امنیت
safe distance U فاصله بی خطر
distance line U طناب نگهدارنده ناوها
distance line U طناب تنظیم فاصله
ecological distance U فاصله بوم شناختی
f. distance or length U فاصله کانونی
facing distance U مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
focal distance U فاصله کانونی
haul distance U فاصله حمل
interocular distance U فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
internuclear distance U فاصله بین هستهای
hyperfocal distance U نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
hyperfocal distance U مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
distance wadding U بوش داخل پوکه فشنگ
distance wadding U لایی جازم
distance man U دونده استقامت
distance runner U دونده استقامت
distance medley U دو استقامت امدادی شامل 004 008 0021 و 0061متر
distance meter U بعد سنج
distance meter U فاصله سنج
frequency distance U فاصله فرکانس
distance protection U وسیله حفافت فاصله
distance receptor U گیرنده دوربرد
distance vision U دید دوربرد
distance wadding U لایی
image distance U عرض تصویر
safe distance U مسافت امن اطراف مین
weaving distance U طول تلاقی مسافت همبری
long distance U ازراه دور تلفن کردن
long distance U دارای مسافت زیاد
middle distance U فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
long distance U دارای مسافت دور
long-distance U از راه دور
distance post U قرارگاهمحلمسابقه
long-distance U دور برد مکالمات تلفنی از راه دور
long-distance U ازراه دور تلفن کردن
long-distance U دارای مسافت زیاد
long distance U دور برد مکالمات تلفنی از راه دور
long distance U از راه دور
long distance U راه دور
distance travelled U مقدارطیشده
zenith distance U فاصله ارتفاع نافر
unit distance U با فاصله واحد
training distance U مسافت تمرین
to step a distance U قدم کردن
zenith distance U ارتفاع راس القدم
time distance U زمان عبور ستون
weaving distance U طول تقاطع
air distance U مسافت هوایی
long-distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
long-distance U دارای مسافت دور
time distance U مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
signal distance U فاصله علامتی
long distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
sight distance U طول دید
distance between two points U فاصله دو نقطه [ریاضی] [فیزیک]
distance light U نورافکن
sight distance U فاصله دید
sight distance U مسافت دید
skip distance U خیز موج
social distance U فاصله اجتماعی
shouting distance U فاصله صدا رس
distance scale U مقیاسمسافت
supporting distance U بردپشتیبانی سلاحها
supporting distance U مسافت پشتیبانی
long-distance U راه دور
It can be seen from a distance of two kilometers . U از فاصله دو کیلومتری دیده می شود
half-distance line U خطنیمفاصله
long distance cable U کابل ارتباطی
limited distance modem U وسیله ارسال داده با محدوده کوتاه که داده دیجیتال خاص را ارسال میکند و نه به صورت تقسیم شده
long distance reception U دریافت دور
The bus stop is no distance at all . U ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
to distance [dissociate] oneself from U دوری [قطع همکاری] کردن از
vehicle stopping distance U مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
overtaking sight distance U فاصله دیدبرای پیشدستی
overtaking sight distance U مسافت دید برای سبقت گرفتن
social distance scale U مقیاس فاصله اجتماعی
stopping sight distance U فاصله دید برای ایست
fixed distance marking U خطمقطعثابت
miss distance scorer U دستگاه تعیین میزان خطای تیردستگاه خطایاب
middle distance race U دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
stopping sight distance U فاصله دید ایست
telephone modal distance U مسافت مکالمه تلفنی
long distance supply U تغذیه مسافت دور
overtaking sight distance U طول دید
long distance line U خط ارتباطی
total stopping distance U طول ایست کامل
overtaking sight distance U فاصله دیدپیش افتی
economic haul distance U فاصله اقتصادی حمل
critical anode distance U فاصله بحرانی اندی
direct distance dialing U شماره گیری فاصله مستقیم
distance vector protocols U اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
hole center distance U فاصله مرکز سوراخ
bogardus social distance scale U مقیاس فاصله اجتماعی بوگاردوس
school U جماعت
school U مدرسه
school U بمدرسه فرستادن درس دادن
first school U پایهدبسبان
first school U -مخصوصبچههایبین5تا9سال
school U تادیب یا تربیت کردن
school U رام کردن وعادت دادن
to go to school to U یاد گرفتن یا تقلید کردن از
to go to school U درس خواندن
school U گروه
school U دسته ماهی
school U مکتب نحله
school U گروه پرندگان
school U دانشکده
school U مرکز اموزش نظامی
school U تربیت اسب
school U مکتب
go to school U خواننده میله نوری
school U تربیب کردن
school U پیروان یک مکتب اموزشگاه
to go to school U باموزشگاه رفتن
the school is out U مدرسه تعطیل است
school U مکتب دبستان
school U دبیرستان
school U تحصیل در مدرسه
school U اموزشگاه
school U تدریس درمدرسه
school U دسته
school U جماعت همفکر
school U مکتب علمی یافلسفی
training school U اموزشگاه حرفهای
training school U کاراموزگاه
wurzburg school U مکتب وورتسبورگ
primary school U دبستان
high school U مدرسه متوسطه دبیرستان
vienna school U مکتب وین
vocational school U اموزشگاه حرفهای
special school U اموزشگاه استثنایی
elementary school U دبستان
high school U دبیرستان
secondary school U دبیرستان
school mate U هم شاگردی
comprehensive school U اموزشگاه جامع
middle school U دبیرستان
technical school U هنرستان دبیرستان فنی
technical school U مدرسه فنی
to leave school U ترک تحصیل کردن
theological school U مدرسه علوم دینی
to leave school U ازتحصیل دست کشیدن
technical school U اموزشگاه فنی
junior school U دوره اول دبیرستان
to leave school U ازاموزشگاه یامدرسه بیرون رفتن
finishing school U اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
infant school U کودکستان
business school U مدرسهیا دانشکدهاقتصادیوتجاری
The last school day. U آخرین روز مدرسه
Since I left school. U ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I must take the kid to school . U باید بچه راببرم مدرسه
public school U دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
school age U سن آغاز تحصیل
drop out (of school) <idiom> U ترک مدرسه
to be moved to another school U به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
to enrol somebody at a school U کسی را در آموزشگاه ای نام نویسی کردن
Glasgow School U [نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
school shooting U تیراندازی در مدرسه
school-leaver U کسیکهبتازگیازمدرسهفارغشدهاست
school friend U دوستمدرسهای
Recent search history Forum search
1با مدیر مدرسه حرف میزنم
1her teaching won't pay enough to send me to law school.
1شما چه زمان به مکتب میرید.
1شما چه زمان به مکتب میرید.
1من دیروز به مدرسه دیر رفتم
1summer camp
1he goes to school
0no matter te tailoring of the situation one goal remains at the end of every school search matching
0mission_run school
0in dim and distance past
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com